اللغة العربیة

دروس اللغة العربیة للمرحلة المتوسطة

جملات کاربردی

  • ۵۷

قَطَعتُ الْوَرْدَةَ الْحَمْرَاءَ. (من گل  قرمز را چیدم.)
لَبِسْتُ الْقَمِیصَ الْأَبْیَضَ. (من پیراهن سفید پوشیدم.)
سَافَرْتُ بِالسَّیَّارَةِ السَّوْدَاءِ. (من با ماشین سیاه سفر کردم.)
قَرَأْتُ ثَلَاثَةَ کُتُبٍ قَبْلَ نِهَایَةِ الشَّهْرِ. (من سه کتاب قبل از پایان ماه خواندم.)
ذَهَبْتُ إِلَى الصَّفِّ السَّابِعِ فِی السَّنَةِ الْمَاضِیَةِ. (من سال گذشته به کلاس هفتم رفتم.)
بَدَأَ الْیَوْمُ الْأَوَّلُ مِنَ الشَّهْرِ بِسُرْعَةٍ. (روز اول ماه به سرعت آغاز شد.)
اِشْتَرَیْتُ قَلَمًا أَحْمَرَ وَقَلَمًا أَسْوَدَ أَمْسِ. (من دیروز یک قلم قرمز و یک قلم سیاه خریدم.)
کَانَتِ الْوَرْدَةُ الْحَمْرَاءُ جَمِیلَةً. (گل رز قرمز زیبا بود.)
أَحِبُّ أُمِّی وَأَبِی. (من مادرم و پدرم را دوست دارم.)
کَتَبَ الطَّالِبَانِ وَاجِبَهُمَا. (دو دانش‌آموز تکلیفشان را نوشتند.)
هَذِهِ کُتُبِی، أَیْنَ کُتُبُکَ؟ (این‌ها کتاب‌های من هستند، کتاب‌های تو کجا هستند؟)
قَلَمِی وَقَلَمُکَ عَلَى الْمَکْتَبِ. (قلم من و قلم تو روی میز است.)
هَذِهِ الْمَدْرَسَةُ کَبِیرَةٌ وَنَظِیفَةٌ. (این مدرسه بزرگ و تمیز است.)
أُولَئِکَ مُعَلِّمُونَ قَدِیرُونَ. (آن‌ها معلمان توانمندی هستند.)
تِلْکَ بِنْتٌ ذَکِیَّةٌ. (آن دختر باهوش است.)
هَذَانِ وَلَدَانِ مُهَذَّبَانِ. (این دو پسر مؤدب هستند.)
لِمَاذَا ذَهَبْتَ إِلَى السُّوقِ؟ ذَهَبْتُ لِشِرَاءِ الْفَوَاکِهِ. (چرا به بازار رفتی؟ برای خرید میوه‌ها رفتم.)
کَیْفَ حَالُکَ الْیَوْمَ؟ أَنَا بِخَیْرٍ، شُکْرًا. (حالت امروز چطور است؟ من خوب هستم، ممنون.)
أَیُّ الْقَلَمَیْنِ أَجْمَلُ؟ قَلَمُکَ أَجْمَلُ. (کدام یک از دو قلم زیباتر است؟ قلم تو زیباتر است.)
مَاذَا فَعَلَ الطُّلَّابُ فِی الْفَصْلِ؟ هُمْ کَتَبُوا الدُّرُوسَ. (دانش‌آموزان در کلاس چه کردند؟ آن‌ها درس‌ها را نوشتند.)
هَلْ هَذِهِ صُورَةُ بَیْتِکَ؟ نَعَمْ، هَذَا بَیْتِی. (آیا این عکس خانه تو است؟ بله، این خانه من است.)
کَمْ کِتَابًا قَرَأْتَ؟ قَرَأْتُ ثَلَاثَةَ کُتُبٍ. (چند کتاب خواندی؟ سه کتاب خواندم.)
أَیْنَ الْقَلَمَانِ؟ هُمَا عَلَى الْمَکْتَبِ. (دو قلم کجا هستند؟ آن‌ها روی میز هستند.)
مَنْ ذَهَبَ إِلَى الْمَدْرَسَةِ الْیَوْمَ؟ أَنَا ذَهَبْتُ. (چه کسی امروز به مدرسه رفت؟ من رفتم.)
مَا هَذَا؟ هَذَا کِتَابٌ مُفِیدٌ. (این چیست؟ این یک کتاب مفید است.)

  1. أَنَا ذَهَبْتُ إِلَى الْمَدْرَسَةِ. (من به مدرسه رفتم.)
  2. هُوَ کَتَبَ الرِّسَالَةَ. (او نامه را نوشت.)
  3. هِیَ قَرَأَتْ الْقِصَّةَ. (او داستان را خواند.)
  4. نَحْنُ لَعِبْنَا فِی الْبَیْتِ. (ما در خانه بازی کردیم.)
  5. أَنْتِ شَرِبْتِ الْمَاءَ. (تو آب نوشیدی.)
  6. هُوَ أَکَلَ الطَّعَامَ. (او غذا را خورد.)
  7. هِیَ رَسَمَتْ صُورَةً. (او یک عکس کشید.)
  8. أَنَا سَمِعْتُ الْخَبَرَ. (من خبر را شنیدم.)
  9. نَحْنُ دَرَسْنَا الْعَرَبِیَّةَ. (ما عربی خواندیم.)
  10. بَیْتُکَ قَرِیبٌ. (خانه تو نزدیک است.)
  11. کِتَابُهُ جَدِیدٌ. (کتاب او جدید است.)
  12. دَفْتَرُنَا نَظِیفٌ. (دفتر ما تمیز است.)
  13. صَفُّکِ کَبِیرٌ. (کلاس تو بزرگ است.)
  14. أُمُّهَا طَبَّاخَةٌ. (مادرش آشپز است.)
  15. أَخُوهُ طَالِبٌ. (برادرش دانش‌آموز است.)
  16. أُخْتُهَا صَغِیرَةٌ. (خواهرش کوچک است.)
  17. عَمِّی سَافَرَ. (عمویم مسافرت کرد.)

سَیَّارَتُهَا وَقَفَتْ هُنَاکَ. (ماشین او آنجا ایستاد.)

الولدُ یلعبُ فی الحدیقةِ.

(پسر در پارک بازی می‌کند.)
الطائرةُ تطیرُ فی السماءِ.

(هواپیما در آسمان پرواز می‌کند.)
یَوْمُ الْجُمُعَةِ هُوَ الْیَوْمُ السَّادِسُ فِی الْأُسْبُوعِ. (روز جمعه روز ششم هفته است.)
هَذَا هُوَ الْفَصْلُ الثَّالِثُ مِنَ السَّنَةِ. (این فصل سوم سال است.)
الصَّیْفُ حَارٌّ وَالسَّمَاءُ زَرْقَاءُ. (تابستان گرم است و آسمان آبی است.)
عِنْدِی قَلَمٌ أَحْمَرُ وَقَلَمٌ أَسْوَدُ. (من یک قلم قرمز و یک قلم سیاه دارم.)
الْیَوْمُ هُوَ الْیَوْمُ الْأَوَّلُ مِنَ الشَّهْرِ. (امروز روز اول ماه است.)
أَنَا فِی الصَّفِّ السَّابِعِ. (من در کلاس هفتم هستم.)
قَرَأْتُ ثَلَاثَةَ کُتُبٍ فِی هَذَا الشَّهْرِ. (من سه کتاب در این ماه خواندم.)
کَتَبَ الطَّالِبَانِ وَاجِبَهُمَا. (دو دانش‌آموز تکلیفشان را نوشتند.)
هَذَانِ وَلَدَانِ مُهَذَّبَانِ. (این دو پسر مؤدب هستند.)
مَتَى یَبْدَأُ الدَّرْسُ؟ یَبْدَأُ السَّاعَةَ الثَّامِنَةَ صَبَاحًا. (درس کِی شروع می‌شود؟ ساعت هشت صبح شروع می‌شود.)
لِمَاذَا ذَهَبْتَ إِلَى السُّوقِ؟ ذَهَبْتُ لِشِرَاءِ الْفَوَاکِهِ. (چرا به بازار رفتی؟ برای خرید میوه‌ها رفتم.)
أَیُّ الْقَلَمَیْنِ أَجْمَلُ؟ قَلَمُکَ أَجْمَلُ. (کدام یک از دو قلم زیباتر است؟ قلم تو زیباتر است.)
مَاذَا فَعَلَ الطُّلَّابُ فِی الْفَصْلِ؟ هُمْ کَتَبُوا الدُّرُوسَ. (دانش‌آموزان در کلاس چه کردند؟ آن‌ها درس‌ها را نوشتند.)
هَلْ هَذِهِ صُورَةُ بَیْتِکَ؟ نَعَمْ، هَذَا بَیْتِی. (آیا این عکس خانه تو است؟ بله، این خانه من است.)
أَیْنَ الْقَلَمَانِ؟ هُمَا عَلَى الْمَکْتَبِ. (دو قلم کجا هستند؟ آن‌ها روی میز هستند.)
«کِتَابِی مَعَکَ»

(کتابم با تو است.)
«سَیَّارَتُهُ جَدِیدَةٌ»

(ماشین او جدید است.)
«هُنَّ سَمِعْنَ الْخَبَرَ»

(آن‌ها خبر را شنیدند.)
«هُمْ جَلَسُوا فِی الْفَصْلِ»

(آن‌ها در کلاس نشستند.)
«هُمَا کَتَبَا الْوَاجِبَ»

(آن‌ها تکلیف را نوشتند.)
«أَنْتِ شَرِبْتِ الْمَاءَ»

(تو آب نوشیدی.)
«أَنْتَ فَهِمْتَ الدَّرْسَ»

(تو درس را فهمیدی.)
«نَحْنُ لَعِبْنَا فِی الْحَدِیقَةِ»

(ما در پارک بازی کردیم.)
«هِیَ ذَهَبَتْ إِلَى الْمَدْرَسَةِ»

(او به مدرسه رفت.)
«هُوَ کَتَبَ الرِّسَالَةَ»

(او نامه را نوشت.)
«أَنَا قَرَأْتُ الْکِتَابَ»

(من کتاب را خواندم.)
الولدُ یلعبُ فی الحدیقةِ.

(پسر در پارک بازی می‌کند.)
أنا أکتبُ فی الدفترِ.

(من در دفتر می‌نویسم.)
«هُوَ یُعَالِجُ أَسْنَانَ الْمَرِیضِ»
(او دندان‌های بیمار را معاینه می‌کند.)
«هُوَ یَرْسُمُ الصّوَرَ الْجَمِیلَةَ»
(او تصاویر زیبایی می‌کشد.)
«هُوَ یَکْتُبُ الْأَخْبَارَ فِی الْجَرِیدَةِ»
(او اخبار را در روزنامه می‌نویسد.)
«هُوَ یَکْتُبُ الرِّسَالَاتِ»
(او نامه‌ها را می‌نویسد.)
«هُوَ یَطْبُخُ الْطَعَامَ اللَّذِیدَ»
(او غذای خوشمزه می‌پزد.)
«هُوَ یُدَرِّسُ الطُلَّابَ فِی الْمَدْرَسَةِ»
(او به دانش‌آموزان در مدرسه درس می‌دهد.)
«هُوَ یُعَالِجُ الْمَرِیضَ»
(او بیمار را درمان می‌کند.)
«هُوَ یَعْمَلُ فِی الْمَکْتَبِ»
(او در دفتر کار می‌کند.)
«هُوَ یُعَالِجُ الْمَرَضَى فِی الْمُسْتَشْفَى»
(او بیماران را در بیمارستان درمان می‌کند.)
«هُوَ یَطْبُخُ الطَّعَامَ الْلَّذِیذَ»
(او غذاهای لذیذ می‌پزد.)
أَنَا جَمَعْتُ الصُّوَرَ الْجَمِیلَةَ» (من عکس‌های زیبا را جمع کردم.)
«أَنَا لَعِبْتُ بِالْکُمْبِیُوتَرِ قَلِیلًا» (من کمی با کامپیوتر بازی کردم.)
«هُوَ أَکَلَ الْفَاکِهَةَ قَبْلَ الْغَدَاءِ» (او قبل از ناهار میوه خورد.)
«أَنَا طَبَخْتُ الطَّعَامَ اللَّذِیذَ» (من غذای لذیذ پختم.)
«هُوَ غَسَلَ السَّیَّارَةَ فِی الصَّبَاحِ» (او صبح ماشین را شست.)
«أَنْتَ لَبِسْتَ الْمَلَابِسَ النَّظِیفَةَ» (تو لباس‌های تمیز پوشیدی.)
«أَنَا کَتَبْتُ الرِّسَالَةَ إِلَى صَدِیقِی» (من نامه را به دوستم نوشتم.)
«هُمْ جَمَعُوا الْکُتُبَ فِی الْحَقِیبَةِ» (آنها کتاب‌ها را در کیف جمع کردند.)
«هُمْ جَمَعُوا الْکُتُبَ فِی الْحَقِیبَةِ» (آنها کتاب‌ها را در کیف جمع کردند.)
«هُوَ أَعْطَى الْفَقِیرَ صَدَقَةً» (او به فقیر صدقه داد.)
«أَنْتَ فَعَلْتَ الْوَاجِبَ بِنَشَاطٍ» (تو تکلیف را با نشاط انجام دادی.)
«أَنَا ذَهَبْتُ إِلَى السُّوقِ مَعَ أُمِّی» (من با مادرم به بازار رفتم.)

«أَنْتَ حَفِظْتَ الْقُرْآنَ جَیِّدًا» (تو قرآن را خوب حفظ کردی.)
«أَنَا قَرَأْتُ کِتَابَ الْعَرَبِیَّةِ» (من کتاب عربی را خواندم.)
«هُوَ سَأَلَ السُّؤَالَ سَهْلًا» (او سؤال آسان را پرسید.)
«أَنَا رَسَمْتُ صُورَةً جَدِیدَةً» (من تصویر جدیدی کشیدم.)
«أَنْتَ شَرِبْتَ الْمَاءَ الْبَارِدَ» (تو آب سرد را نوشیدی.)
«هُوَ فَتَحَ الْبَابَ بِسُرْعَةٍ» (او در را به سرعت باز کرد.)
«هُوَ فَتَحَ الْبَابَ بِسُرْعَةٍ» (او در را به سرعت باز کرد.)
«أَنَا نَظَرْتُ إِلَى السَّمَاءِ» (من به آسمان نگاه کردم.)
«هُمْ لَعِبُوا بِالْکُرَةِ فِی الْمَلْعَبِ» (آن‌ها در زمین بازی با توپ بازی کردند.)
«هُوَ سَمِعَ الْکَلَامَ جَیِّدًا» (او سخن را خوب شنید.)
«أَنَا جَلَسْتُ جَنْبَ صَدِیقِی» (من کنار دوستم نشستم.)
«هُمْ قَرَأُوا الْقِصَّةَ الْجَدِیدَةَ» (آن‌ها داستان جدید را خواندند.)
«أَنْتَ کَتَبْتَ الْوَاجِبَ کُلَّهُ» (تو تمام تکلیف را نوشتی.)
«أَنَا فَهِمْتُ الدَّرْسَ جَیِّدًا» (من درس را خوب فهمیدم.)
«اللهُ عَلَّمَکَ نُورَ قُرآنِ» (خداوند نور قرآن را به تو آموخت.)
«هُوَ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرَابٍ» (او شما را از خاک آفرید.)
«أَنْتَ فَهِمْتَ دَرْسَ عَرَبِی» (تو درس عربی را فهمیدی.)
«هُمْ سَمِعُوا قِصَّةَ جَدِیدًا» (آنان داستان جدیدی شنیدند.)
«أَنَا کَتَبْتُ وَظِیفَةَ مَنْزِل» (من تکلیف خانه را نوشتم.)
«أَنْتُمْ رَأَیْتُمْ صُورَةَ جَمِیلَةً» (شما تصویر زیبایی را دیدید.)
«هُوَ أَرْسَلَ لَهُمْ کِتَابَ دِین» (او برای آنان کتاب دین فرستاد.)
«أَنْتَ جَلَسْتَ جَنْبَ مَنْزِلِ» (تو کنار خانه نشستی.)
«أَنَا لَبِسْتُ لِبَاسَ جَدِیداً» (من لباس جدیدی پوشیدم.)
«هُوَ فَتَحَ لَهُمْ أَبْوَابَ السَّمَاءِ» (او درهای آسمان را برای آنان گشود.)
«أَنْتُمْ رَأَیْتُمْ عَذَابَ الْقَوْمِ» (شما عذاب قوم را دیدید.)
«أَنْتُمْ سَمِعْتُمْ قَوْلَ الْحَقِّ» (شما سخن حق را شنیدید.)
«هُوَ أَنْزَلَ عَلَیْکُمُ الْکِتَابَ» (او کتاب را بر شما نازل کرد.)
«أَنَا خَلَقْتُ الْإِنْسَانَ مِنْ طِینٍ» (من انسان را از گل آفریدم.)
«هُمْ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا» (آنان آیات ما را تکذیب کردند.)
«أَنْتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا» (آیا تو این کار را با خدایان ما کردی؟)
ذَهَبَ (رفت): ذَهَبَ الطّالِبُ إِلَى الْمَدْرَسَةِ (دانش‌آموز به مدرسه رفت.)
جَلَسَ (نشست): جَلَسَ الْوَلَدُ عَلَى الْکُرْسِیِّ (پسر روی صندلی نشست.)
فَتَحَ (باز کرد): فَتَحَ الْمُعَلِّمُ الْبَابَ (معلم در را باز کرد.)
کَتَبَ (نوشت): کَتَبَ الطّالِبُ الدَّرْسَ (دانش‌آموز درس را نوشت.)
قَرَأَ (خواند): قَرَأَ الْوَلَدُ الْقِصَّةَ (پسر داستان را خواند.)
لَعِبَ (بازی کرد): لَعِبَ الْأَوْلَادُ فِی الْحَدِیقَةِ (پسرها در باغ بازی کردند.)
سَمِعَ (شنید): سَمِعْتُ الصَّوْتَ (صدا را شنیدم.)
شَرِبَ (نوشید): شَرِبَ الْوَلَدُ الْمَاءَ (پسر آب نوشید.)
أَکَلَ (خورد): أَکَلَ الطِّفْلُ التُّفَّاحَةَ (بچه سیب را خورد.)
فَهِمَ (فهمید): فَهِمْتُ الدَّرْسَ (درس را فهمیدم.)
افعال مضارع:

یَذْهَبُ (می‌رود): یَذْهَبُ الطّالِبُ إِلَى الْمَدْرَسَةِ کُلَّ یَوْمٍ (دانش‌آموز هر روز به مدرسه می‌رود.)
یَجْلِسُ (می‌نشیند): یَجْلِسُ الْوَلَدُ عَلَى الْکُرْسِیِّ (پسر روی صندلی می‌نشیند.)
یَفْتَحُ (باز می‌کند): یَفْتَحُ الْمُعَلِّمُ الْکِتَابَ (معلم کتاب را باز می‌کند.)
یَکْتُبُ (می‌نویسد): یَکْتُبُ الطّالِبُ وَاجِبَاتِهِ (دانش‌آموز تکالیفش را می‌نویسد.)
یَقْرَأُ (می‌خواند): یَقْرَأُ الْوَلَدُ قِصَّةً جَدِیدَةً (پسر یک داستان جدید می‌خواند.)
یَلْعَبُ (بازی می‌کند): یَلْعَبُ الْأَوْلَادُ بِالْکُرَةِ (پسرها با توپ بازی می‌کنند.)
یَسْمَعُ (می‌شنود): أَنَا أَسْمَعُ الْأَذَانَ (من اذان را می‌شنوم.)
یَشْرَبُ (می‌نوشد): یَشْرَبُ الطِّفْلُ الْحَلِیبَ (بچه شیر می‌نوشد.)
یَأْکُلُ (می‌خورد): یَأْکُلُ الطِّفْلُ الْفَاکِهَةَ (بچه میوه می‌خورد.)
یَفْهَمُ (می‌فهمد): أَنَا أَفْهَمُ الدَّرْسَ جَیِّدًا (من درس را خوب می‌فهمم.)
افعال امر:

اِذْهَبْ (برو): اِذْهَبْ إِلَى الْمَدْرَسَةِ مُبَکِّرًا (زود به مدرسه برو.)
اِجْلِسْ (بنشین): اِجْلِسْ عَلَى الْکُرْسِیِّ بِأَدَبٍ (با ادب روی صندلی بنشین.)
اِفْتَحْ (باز کن): اِفْتَحْ الْکِتَابَ وَ اِقْرَأْ (کتاب را باز کن و بخوان.)
اُکْتُبْ (بنویس): اُکْتُبْ وَاجِبَاتِکَ (تکالیفت را بنویس.)
اِقْرَأْ (بخوان): اِقْرَأْ الْقُرْآنَ کُلَّ یَوْمٍ (هر روز قرآن بخوان.)
«أَنَا أَحْبَبْتُ فِلَسْطِینَ» (من فلسطین را دوست داشتم.)
«نَحْنُ نَصَرْنَا الْمَظْلُومَ» (ما مظلوم را یاری کردیم.)
«هُوَ جَاهَدَ فِی سَبِیلِ‌اللَّهِ» (او در راه خدا جهاد کرد.)
«أَنَا قَرَأْتُ عَنِ الشُّهَدَاءِ» (من درباره شهدا خواندم.)
«هُمْ کَتَبُوا عَنِ الْقُدْسِ» (آن‌ها درباره قدس نوشتند.)
«أَنْتَ سَمِعْتَ عَنِ الْمُقَاوَمَةِ» (تو درباره مقاومت شنیدی.)
«أَنَا بَدَأْتُ یَوْمِی بِذِکْرِاللَّهِ» (من روزم را با یاد خدا شروع کردم.)
«هُمْ سَجَدُوا لِلَّهِ» (آن‌ها برای خدا سجده کردند.)
«أَنْتَ ذَکَرْتَ الْفَقِیرَ» (تو فقیر را یاد کردی.)
«نَحْنُ شَکَرْنَا اللَّهَ» (ما خدا را شکر کردیم.)
«أَنَا تَعَلَّمْتُ دَرْسًا» (من درسی آموختم.)
«هُوَ فَکَّرَ فِی الْمُسْتَقْبَلِ» (او به آینده فکر کرد.)
«هُمْ قَاوَمُوا بِشَجَاعَةٍ» (آن‌ها با شجاعت مقاومت کردند.) (فعل ماضی، جمع)
«أَنْتَ تَصْمُدُ بِإِیمَانِکَ» (تو با ایمانت ایستادگی می‌کنی.) (فعل مضارع، مفرد)
«نَحْنُ نَدْعُو لِلْوَحْدَةِ» (ما به وحدت دعوت می‌کنیم.) (فعل مضارع، جمع)
«هُوَ دَافَعَ عَنِ الْحَقِّ» (او از حق دفاع کرد.) (فعل ماضی، مفرد)
«أَنَا أُحِبُّ فِلَسْطِینَ» (من فلسطین را دوست دارم.) (فعل مضارع، مفرد)
«اُنْصُرْ إِخْوَانَکَ دَائِمًا» (همیشه برادرانت را یاری کن.) (فعل امر، مفرد)
«لَا تَخَفْ مِنَ الظُّلْمِ» (از ظلم نترس.) (فعل نهی، مفرد)
«هُمْ سَیَنْتَصِرُونَ قَرِیبًا» (آن‌ها به زودی پیروز خواهند شد.) (فعل مستقبل، جمع)
«نَحْنُ نُؤْمِنُ بِالْحَقِّ» (ما به حق ایمان داریم.) (فعل مضارع، جمع)
«هُوَ یَسْعَى لِلْحُرِّیَةِ» (او برای آزادی تلاش می‌کند.) (فعل مضارع، مفرد)
«أَنْتَ کُنْ قَوِیًّا دَائِمًا» (تو همیشه قوی باش.) (فعل امر، مفرد)
«نَحْنُ لَمْ نَسْتَسْلِمْ» (ما تسلیم نشدیم.) (فعل ماضی منفی، جمع)
«هُوَ لَنْ یَتْرُکَ الْقُدْسَ» (او هرگز قدس را ترک نخواهد کرد.) (فعل مستقبل منفی، مفرد)
«اِعْمَلْ بِإِخْلَاصٍ دَائِمًا» (همیشه با اخلاص عمل کن.) (فعل امر، مفرد)
«لَا تَیْأَسْ مِنَ الرَّحْمَةِ» (از رحمت ناامید نشو.) (فعل نهی، مفرد)
«هُمْ قَدْ حَقَّقُوا نَصْرًا» (آن‌ها پیروزی را محقق کردند.) (فعل ماضی نقلی، جمع)
«نَحْنُ نُرِیدُ السَّلَامَ» (ما صلح می‌خواهیم.) (فعل مضارع، جمع)
«هُوَ یَحْمِی الْأَرْضَ» (او از سرزمین محافظت می‌کند.) (فعل مضارع، مفرد)
«اِتَّحِدُوا یَا مُسْلِمُونَ» (ای مسلمانان، متحد شوید.) (فعل امر، جمع)
«لَا تَکُنْ ضَعِیفًا أَمَامَهُمْ» (در برابر آن‌ها ضعیف نباش.) (فعل نهی، مفرد)
نکات: